آن زمانی که برای تو تمامیت تن های جهان در یک تن و تمامیت زنهای جهان در یک زن و تمامیت عشق و تمامیت شعر در نگاهش متجلی گردد، و تو مجبور به دوریّ و صبوری باشی...
دخترک خندید و پسرک ماتش برد !که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده باغبان از پی او تند دوید به خیالش می خواست، حرمت باغچه و دختر کم سالش را از پسر پس گیرد !غضب آلود به او غیظی کرد !این وسط من بودم، سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم من که پیغمبر عشقی معصوم، بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق و لب و دندان ِ تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم و به خاک افتادم چون رسولی ناکام !هر دو را بغض ربود...دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت: " او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: " مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت
AGAR ASHEGH SHODAN PAS YEKGONAH AST …DELE ASHEGH SHEKASTAN SADGONAH AST…AGAR MAH BODAM BE HARJA KEBODI,SORAGHET RO AZ KHODAMIGEREFTAM …AGAR SANG BODAM BE HARJA KEBODI,SARE RAHGOZARE TO JAMIGEREFTAM …AGAR MAH BODI BE SAD NAZSHAYAD,SHABI BAR LABE BAMAMMINESHASTI …AGAR SANG BODI BE HARJA KEBODAM,MARA MISHEKASTI ...AGE BA TO BODAN ESHTEBAHE,AGETO RO KHASTAN ESHTEBAHE,AGEASHEGHE TO BODANESHTEBAHE,AGE VASE TO MORDANESHTEBAHE,PAS BEDON KE TOGHASHANG TARIN ESHTEBAHI
به گمانم... تنها رهگذر کوچه تنهایی من قطره باران هاییست ملموس که به یمن قدم یاد نگاهت در دل و به دلداری این خسته وجود در حریم نفسم می بارند . و همه هم فریاد .. شعر زیبایی چشمان تو را می خوانند. به گمانم حتی .. گل نیلوفر احساساتم که زمان هاست دلش پژمرده به امید حضور سبزت و به رویای هوایی تازه می رود تا فردا.. و شعف وار... به احساس زمان می خندد