arya2085 13 years ago
كاش دلت وسعت دريا ها را داشت، وقتي كه پاسخي براي نگاهت نداشتم.
كاش مي شنيدي زمزمه ي شبانه ام را.
كاش همنوا مي شدي با من حتي به پاس
حيات يك لحظه.
كاش دستانت را دوباره باز مي كردي تا اوج ، پر مي كردي سبدم را
از قاصدك هاي گم شده .
كاش وقتي گريه مي كردم بغض را پشت حصار نگاهت مي ديدم.
كاش و هزاران اي كاش ها... اين ديوارها بيهوده نام تو را فرياد نمي زنند.
لحظه ها تو را چون قديسي در بر خواهند گرفت.
بی آنکه بخواهی به گردابه زمان خواهی رفت.شايد هجرانت بدين گونه بايد باشد!
arya2085 13 years ago چه شود اي گل نرگس،با تو ديدار كنم/جان و اهل و هستي ام،بر تو گرفتار كنم/روزه هجر تو از پاي بينداخت مرا/كي شود با رطب وصل تو افطار كنم. با آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما،اميدوارم بر سر سفره مهربانيتان دعاي"اللهم عجل لوليك الفرج"را فراموش نكنيدو صلوات
arya2085 13 years ago منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم.
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
وقتی تو را من افریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر ایا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟رها کن ان خدای دور
آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خودرا. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.بهنجوایی صدایم کن.بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات اوردم
قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک اغوشم,شروع کن,یک قدمبا تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
تورا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد
"سهراب سپهری
arya2085 13 years ago منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم.
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
وقتی تو را من افریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر ایا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟رها کن ان خدای دور
آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خودرا. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.بهنجوایی صدایم کن.بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات اوردم
قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک اغوشم,شروع کن,یک قدمبا تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
تورا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد
"سهراب سپهری
arya2085 13 years ago گل دربرومی برکف و معشوق به کام است.. سلطان جهانم به چنین روز غلام است.. گوشمع میارید دراین جمع که امشب.. درمجلس ما ماه رخ دوست تمام است.. درمذهب ماباده حلال است ولیکن.. بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است.. درمجلس ماعطر میامیز که مارا.. هردم زسر زلف تو خوشبوی مشام است.. گوشم همه برقول بی و نغمه وچنگ است.. چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است.. تاگنج دلت در دل ویرانه مقیم است.. همواره مرا کنج خرابات مقام است.. میخواره وسرگشته و رندیم و نظرباز.. وان کس که چومانیست درین شهرکدام است.. بامحتسبم عیب مگوئید که او نیز.. پیوسته چوما درطلب عیش مدام است.. ای دل منشین بی می و معشوق زمانی.. کایام گل و یاسمن و عید صیام است..